سلام
روزی معلمی بود که به دانش آموزانش همیشه نصیحت میکرد قطره قطره جم گردد وانگهی دریا شود و باید برای همه چیز صبر و تحمل داشت و کنار اون نصیحت یک نصیحت دیگر هم به دانش آموزانش میکرد که هیچ چیز با دعوا حل نمی شود و باید از بیشتر دعوا ها و مشکلات چشم پوشی کرد روزی یکی از دانش اموزان به همراه دانش اموز دیگری شروع به صحبت کردن شدند وقتی از کنار خیابان رد میشدند دانش اموز اولی به ماشینی خرد راننده معذرت خواهی کرد و گفت که باید بری بیمارستان ولی دانش اموز این کار را نکرد و انکار کرد و گفت چیزی نیست و فقط کمی دلم درد میکند و از دانش اموز انکار و از راننده اصرار و در آخر هم دانش اموز به بیمارستان نرفت،هرچند وقت یکبار دانش اموز دوم به دانش اموز اول که زخمی شده بود میگفت حالت خوب است و او میگفت خوبم و فقط کمی دلم درد میکند و رفته رفته دل درد مرد بیشتر میشد و با اصرار دانش اموز دوم او به بیمارستان رفت وقتی به قسمت ام ار ای رفت تا از کمر و شکمش عکس بگیرند دکتر پیش دانش اموز دوم رفت و گفت که دوستت همان لحظه ام ار ای فوت شد و دکتر گفت اگر کمی زود تر میامد شاید نجات پیدا میکرد اما دانش اموز در ۱۶ سالگی دفتر تقدیرش بسته شد،اگر این اتفاق برای شما پیش امد حتما به بیمارستان بروید و زیاد به نصیحت های معلم گوش ندهید.
تمام
تروخدا معرکه بده خودم امتحان دارم نشستم برات دارم مینویسم و از ذهن خودم بود
معرکه فراموش نشه